سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسا یک خوردن که مانع شود لذّت از خوردنیها را بردن . [نهج البلاغه]
کلیدهای طلایی تفکر
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» پست 5

حتما"شنیدید که می گویند فکرسالم در بدن سالم چقدر به این جمله اعتقاد دارید؟الان می خوام در مورد یکی از کلیدهای طلایی طول عمروسلامتی صحبت کنم راستش چندی پیش یکی از رفقای قدیمی نشریه ای رو با عنوان تفکر متعالی به من هدیه کرد که مجله ای بود در ارتباط با روشهای نوین تفکری بارویکرد مدیریتی. در اون مقاله ای بسیار جالب رو مطالعه کردم با عنوان نوح اموز مغزی که مضمونش دگرگونی و توانمندسازی مغز با روش نوح اموز بود اول پیش خودم فکر کردم ارتباط حضرت نوح (ع)با تغذیه تو قرن 21 اون هم در مورد مغز چیست؟

حالا چند سطری خلاصه از این مقاله رو براتون می گویم:

رژیم نوح اموز مغز می گوید:کلماتی که خداوند درباره تغذیه به حضرت نوح فرمود کامل ترین و عالی ترین نسخه تغذیه ای برای توانمندسازی و فعال سازی مغز انسان است.البته این دستور کامل شامل همه جسم انسان می شود منتهی در نوح اموز مغز تاکید نگارنده به تاثیر گذاری این رژیم در ارتباط با مغز هوشیاری و تفکر است.......

.........رژیم نوح اموز کامل ترین پاسخ ممکن را به این سه نیاز مغز که البته سه نیاز حیاتی برای سلامتی کل ارگان های بدن هم می باشد داده است.از اخری(که خودش هم در حروف لاتین اخری است)شروع کنیم.از امگا سه. امگا سه نوعی چربی است که مهم ترین و اصلی ترین منبع ان ماهی و غذاهای دریایی است.نقش امگا سه برای مغزمثل نیازماشین به روغن هست.......

.........باید گفت که رژیم نوح اموز از هشت طریق کلی و از ده ها مسیر فرعی به سلامتی توانمندسازی و افزایش کارایی جسم و ذهن انسان منجر می شود......

نویسنده این مقاله پریا((شباب حسامی))بود.

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » امیر دادخواه ( سه شنبه 85/5/10 :: ساعت 12:31 صبح )

»» پست 5

سلام رفقا

همانطور که گفتم سئوال کلید تفکره و تفکر هم یکی از راههای دانایی  همونجور که ما نباید فقط درباره مشکلات تفکر کنیم نباید هم فقط هنگام مشکلات و شکستها سئوالاتمان رو برای متهم کردن مطرح کنیم بلکه یک ذهن فعال همیشه در حال پرسش و جستجو است به نظر من زنده و مرده بودن یک ذهن و حتی یه ادم بستگی به کنجکاوی و پرسشگر بودن اون داره.سئوال برای ذهن همان نقش جستجو گر گوگل رو برای کامپیوتر داره و باعث میشه که ذهن روی یک موضوع متمرکز بشه و شب و روز اون موضوع در دایره توجهش قرار بگیره و از حجم اطلاعات زیادی که ممکنه به ادم برسه سئوال میتونه اون اطلاعات مورد نیاز و مرتبط رو  برای حل مسئله گزینش کنه چون سئوال کنشی است که واکنش اون جوابه و سری هست که همسرش جوابه پس تو خودش جواب داره و بعبارت بهتر اونچه که مسئله مون رو حل می کنه درک صحیح و دانستن سئوال است در واقع  سئوال امکان دستیابی به راه حل مسئله رو ممکن می کنه.

ببینید وقتیکه برای ما مسئله یا مشکلی پیش می اد در واقع دچار یک ابهام و یک جوری اشفتگی و پیچیدگی می شویم  این سئواله که میتونه از طریق ورود به حفره مسئله ابهام رو به شفافیت و اشفتگی رو به نظم تبدیل کنه و مسئله مون رو در مسیر حل شدن قرار بده حالا که این قدر نقش سئوال درحل مسئله برامون مشخص شده چرا ما سئوال نمی پرسیم؟             یعنی اون چه که می بینیم  می شنویم یا اون چه که بهمون می گویند رو یا حتی بالاتر اون چه رو که برداشت می کنیم رو با سئوالاتمون محک نمی زنیم که ببینیم ایا واقعا برداشت و در یافت ما از وقایع اطرافمون درست بوده یا نه؟یک دلیلش اینه که ما تصور می کنیم وقتی چیزی رو می پرسیم دیگران فکر می کنند که ما از لحاظ فکری در سطح پایین تری هستیم  سه دلیل دیگرش رو شما بگو یید.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » امیر دادخواه ( چهارشنبه 85/4/21 :: ساعت 6:53 صبح )

»» پست6

سلام رفقا به قول انیشتن وقتیکه به مسئله پیچیده و مشکلی برخورد می کرداول بدنبال سئوالش بود و بر این باور بود که اگر بتونه سئوال این مسئله را پیدا کنه اون موقع  میتونه راه حلش رو هم پیدا کنه.وقتیکه ادم سئوالی رو می پرسه در واقع فضای خالی در ذهن خودش ایجاد می کنه و تا این فضای خالی را با جواب پر نکنه بی قراره و تا شرایطی برای دریافت جواب پیدا نکنه آروم نمی گیره .واگه بتونه سئوال سازی و سئوال کردن رو تمرین کنه به یک ادم پرسشگر تبدیل می شه که باید بهش تبریک گفت چون واقعا" اولین کلید طلائی تفکر رو بدست اورده.این آدم اگر بتونه درباره هر مسئله پرسش های درستش رو پیدا کنه دیگه متوقف نمی شه حالا با هم دیگر در مورد مسئله زیر سئوال سازی می کنیم تا بتوانیم جوانب مختلف کار را شناسائی کنیم و تصمیم گیری کنیم چند وقت پیش یکی از دوستان قدیمی را دیده بودم که بمن گفت می خواد یک  ماشین دست دوم بخره بهش گفتم چه ماشینی گفت راستش نمی دونم چون فاصله محل کار تا منزلم دوره می خوام کرایه ماشین ندم و با ماشین شخصی رفت و امد کنم. 

بعد از چند ماهی بطور اتفاقی اونو تو دفتر خانه رسمی دیدم که با یکی در حال جر و بحث بود جلو رفتم و باهاش احوالپرسی کردم و بعد از دیدن من بلافاصله گفت یادت هست بهت گفته بودم می خوام یک ماشین بخرم دور از جون عجب غلطی کردم گفتم چی شده که دیدم دوباره جر و بحث اونها شروع شد سعی کردم اونارو آروم کنم و در همین حال نفر دوم که گویا روشنده ماشین بود گوشی موبایل دوستم رو از روی کیفش برداشت و پا به فرار گذاشت! که بلافاصله دوستم هم بدنبالش دوید ولی فایده ای نداشت بعد از اینکه کمی آروم گرفت بهش گفتم سریع بره دفتر خدمات مشترکین و خطش رو قطع کنه می خواستم ازش خداحافظی کنم  که در لحظه اخر بهم گفت ای کاش این معامله رو انجام نمی دادم و مثل قبل با ماشین های کرایه ای رفت و آمد می کردم نمی دونی چه داستانی ومشکلاتی برام پیش اومده. بعد با خودم فکر کردم به خاطر اشتباه یا اشتباهاتی که به قول خودش کرده  طی این مدت چه وقت و انرژی مصرف کرده و به خودم گفتم اگه تو جاش بودی و می خواستی یه ماشین دست دوم بخری چکار می کردی؟تو که تجربه این کار رو نداری چه جوری می تونی این مسئله نا شناخته رو حلش کنی تا مثل این دوستت دچار مشکل و دردسر نشی؟ این مسئله رو روی کاغذ اوردم و اومدم تمام سئوالاتی که برای شناخت این موضوع ضروری و لازم بود نوشتم مثل چه ماشینی رو بخرم؟چه مقدار پول برایش کنار گذاشتم؟از کجا بخرم؟بنگاه یا روزنامه یا پارکینگ.....؟برای پی بردن به زیروبم فنی ماشین چکار باید بکنم؟اصلأماشینی رو که میخوام بخرم باید چه خصوصیتی از نظرموتوری و ...داشته باشه؟ ایا از نحوه معامله ماشین اطلاعی دارم؟اگه ندارم از کی و از کجا باید بپرسم؟ایا معیار قیمت ماشین دستم هست؟اگه نیست از کجا و از کی بپرسم؟و...حالا اگه شما هم یه روزی بخواهید یه ماشین دست دوم بخرید که کلاه سرتان نره 20تا سئوال بسازید و بعد به مهمترین اونها جواب بدید.

  



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » امیر دادخواه ( شنبه 85/4/10 :: ساعت 9:40 عصر )

»» پست سوم

 سلام رفقا

اکر کلید حل مشکلات ما تفکره و آدم می تونه تمام مسائل و دغدغه های خودشو بااون حل کنه،پس چطوره که ما با اینکه درباره موضوعی فکر می کنیم ولی نمیتونیم حلش کنیم؟ وقتی که ما درباره مسئله ای فکر می کنیم غیر از اینه که به دنبال راه حلی برای اون هستیم؟ اگه اینطوریه پس جرا نتیجه دلخواهمون رو نمیگیریم؟   مگه ما فکر کردن بلد نیستیم؟ ! اصلا مگه فکر کردن راه وروش داره و بلدی می خواد؟ !!!!   

راستش رو بخواهید آره، انگار که داشتیم اشتباه میرفتیم! مثل اینکه تفکر به معنی فکر کردن نیست. تایادم نرفته اینو بگم که ما ناچاریم از صبح تا شب درباره موضوعات ومسائل مختلف فکر کنیم وانتخاب کنیم واخر تصمیم بگیریم وفقط نباید درباره مشکلات، بلکه درباره موضوعات مختلف از  ازدواج، انتخاب شغل ورشته تحصیلی گرفته تاانجام کارهای روزانه و....نیاز به تفکر داریم.  

به نظر من مسئله یا مشکل مثل یک جعبه سروته بسته است البته به ظاهر! که اگه بتونیم راههای ورود به داخل این جعبه ناشناخته رو پیدا کنیم ودرواقع اونو خوب بشناسیم راه حل اونو هم پیدا میکنیم. حالا که میتونیم مسائلمون رو با تفکر حل کنیم لابد کلیده یه جورایی زنگ زده،یادندونه هاش ساییده شده،یاحتی بدتر شکسته که خوب کار نمیکنه!.

به نظر شما چطور می تونیم به داخل این جعبه ناشناخته نفوذ کرده تا اونو بتونیم بشناسیم؟  

یا به عبارت بهتر راه یا راهای ورود و شناسایی ابهامات و مسائل ناشناخته چیست؟  

 

                                                                                   با تشکر

                                                                               امیر امیر  نیکخواه                                                                                 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » امیر دادخواه ( شنبه 85/3/20 :: ساعت 8:46 عصر )

»» نخستین سؤال

بنام او

 

سلام مخصوص به رفقای پارسی بلاگ که با دقت نظر خود، باعث تقویت قلمم شدند.

اسم وبلاگ من زیباست بخاطر طلایی بودنش خیلی ضروریه به خاطر کلیدی‌ بودنش ولی واقعیت اینه که آیا نقش تفکر برای ما مشخص شده است؟ و عملا چه مقدار به اون اهمیت می‌دهیم و در کارهامون از او استفاده می‌کنیم؟ آیا می‌دونید که تفکر و تصمیمات ناشی از آن می‌تونه سرنوشت آدمها رو از منفی بی‌نهایت و بر عکس تغییر بده؟

امیدوارم بتونم با تبادل اطلاعاتمون در مورد فکرکردن و همچنین تجربیات زندگیمون بتونیم دلایل موفقیت و بظاهر شکستهامون رو بشناسیم و در ادامه راه این سفر، زیبا فکر کنیم و نتیایج زیبا بدست بیاریم. داشتم فکر می‌کردم که زندگی ما آدمها قفلهای زیادی داره که اگر آدم بخواهید برای هر کدام کلیدی داشته باشه عملاً امکان پذیر نیست. ولی می‌تونه روش باز کردن قفلها یا به عبارتی شاه کلید همه قفلها رو پیدا کنه و اون چیزی نیست جز فکر کردن.

در حقیقت ما باید به دنبال روش حل مسائل باشیم. حالا 2 تا سؤال دارم که هر کسی کمی فکر کنی می‏تونه جوابش رو برای خودش پیدا کنه ..

1- تو چه مرحله‏ای از زندگیمون درست فکر کردیم و نتیجه درستی هم گرفتیم؟ چرا؟

2- تو چه مرحله‏ای از زندگیمون درست فکر نکردیم و نتیجه بدی گرفتیم؟ چرا؟



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » امیر دادخواه ( شنبه 85/3/13 :: ساعت 1:24 عصر )

<      1   2      
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

پست 7
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 0
>> بازدید دیروز: 0
>> مجموع بازدیدها: 8120
» درباره من

کلیدهای طلایی تفکر

» فهرست موضوعی یادداشت ها
پست 5[3] .
» آرشیو مطالب
تابستان 1385
بهار 1385

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
فکر نوشته‏های یک مرد جوان

» صفحات اختصاصی

» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب