سلام رفقا
همانطور که گفتم سئوال کلید تفکره و تفکر هم یکی از راههای دانایی همونجور که ما نباید فقط درباره مشکلات تفکر کنیم نباید هم فقط هنگام مشکلات و شکستها سئوالاتمان رو برای متهم کردن مطرح کنیم بلکه یک ذهن فعال همیشه در حال پرسش و جستجو است به نظر من زنده و مرده بودن یک ذهن و حتی یه ادم بستگی به کنجکاوی و پرسشگر بودن اون داره.سئوال برای ذهن همان نقش جستجو گر گوگل رو برای کامپیوتر داره و باعث میشه که ذهن روی یک موضوع متمرکز بشه و شب و روز اون موضوع در دایره توجهش قرار بگیره و از حجم اطلاعات زیادی که ممکنه به ادم برسه سئوال میتونه اون اطلاعات مورد نیاز و مرتبط رو برای حل مسئله گزینش کنه چون سئوال کنشی است که واکنش اون جوابه و سری هست که همسرش جوابه پس تو خودش جواب داره و بعبارت بهتر اونچه که مسئله مون رو حل می کنه درک صحیح و دانستن سئوال است در واقع سئوال امکان دستیابی به راه حل مسئله رو ممکن می کنه.
ببینید وقتیکه برای ما مسئله یا مشکلی پیش می اد در واقع دچار یک ابهام و یک جوری اشفتگی و پیچیدگی می شویم این سئواله که میتونه از طریق ورود به حفره مسئله ابهام رو به شفافیت و اشفتگی رو به نظم تبدیل کنه و مسئله مون رو در مسیر حل شدن قرار بده حالا که این قدر نقش سئوال درحل مسئله برامون مشخص شده چرا ما سئوال نمی پرسیم؟ یعنی اون چه که می بینیم می شنویم یا اون چه که بهمون می گویند رو یا حتی بالاتر اون چه رو که برداشت می کنیم رو با سئوالاتمون محک نمی زنیم که ببینیم ایا واقعا برداشت و در یافت ما از وقایع اطرافمون درست بوده یا نه؟یک دلیلش اینه که ما تصور می کنیم وقتی چیزی رو می پرسیم دیگران فکر می کنند که ما از لحاظ فکری در سطح پایین تری هستیم سه دلیل دیگرش رو شما بگو یید.